به مركز زبان هاي خارجي جهاد دانشگاهي صنعتي شريف خوش آمديد

براي اطلاعات بيشتر با شماره 44216966 تماس بگيريد...ا
for more information please call +98 21 44216966
ترم تابستان ٢

Sunday, September 6, 2009

علي


راستش مي دانم قرار است در اين بلاگ انگليسي بنويسيم و از كلاس و كتاب و اين ها بگوييم. اما يك هدف اين بلاگ هم پاسخ به سؤالات دانشجويان اگر باشد، مي خواهم به سؤالي كه جندين بار از من شده است و شرايط جغرافيايي و تاريخي پاسخ دادن به آن مهيا نبوده است را اكنون و در اينجا پاسخ دهم. ا


گاه پيش آمده كه به هر دليل از علي سخن بگويم. و به واسطه ي مطالعات بسيار اندكي كه در مورد شخصيت اين انسان بزرگ (نه به عنوان امام اول شيعيان، به عنوان شخصيتي برجسته كه ويژگي هاي عجيب شخصيتي اش مرا مجذوب كرده است) بعضا زوايايي از زندگي پر فراز و نشيب او را در كلاس به اشاره گفته ام كه هميشه نتوانسته ام به تمام و كمال آنچه مي خواهم را بگويم و هميشه با اين پرسش مواجه شده ام كه چه زماني از علي بيشتر مي توانم حرف بزنم. حرف زدن از علي سخت است. آنقدر در اين باره گفته اند و شنيده ايم كه همگان مي پندارند چيز جديدي نيست. نمي دانم. اما به هرحال شايد اكنون و در آستانه ي ضربت خوردن علي زمان مناسبي باشد كه آنچه همواره كامل نخواهد شد را بيشتر بسط دهم.ا

در اول آبان سال 598 پس از ميلاد، علي در خانه ي خدا چشم به جهان گشود و سه روز پس از تولد به همراه مادرش فاطمه دختر اسد از كعبه خارج شد. محمد كه خود پس از مرگ پدرش توسط ابوطالب، پدر علي، بزرگ شده بود و از اخلاق و رفتار اين مرد بزرگ، كه در عين فقر همواره مورد احترام ثروتمندان مكه بود، بهره جسته بود، علي را براي نگهداري پذيرفت. و اينگونه بود كه اين پسرعمو ها در رفتار به شدت به هم شبيه و در ايمان نسبت به هم به شدت پايبند بودند. آن هنگام كه خداوند به محمد به حكم «بخوان بنام پروردگارت كه تورا خلق كرد» نويد پيامبري داد، و در آن شب كه محمد سراسيمه از حرا پايين آمد، علي در هشت سالگي اولين پذيرنده ي اسلام شد. سه سال بعد در هنگامي كه حكم دعوت همگاني براي اسلام از جانب خدا صادر گرديد و محمد اقوام و خويشان خود را در ضيافتي به اسلام دعوت كرد، اين تنها علي بود كه در ١٢ سالگي سه بار در پاسخ دعوت محمد خود را مؤمن به عقيده ي محمد اعلام كرد. بزرگان قريش به ابوطالب زخم زبان مي زدند كه فرزند ١٢ ساله ات اكنون ولي تو شده است. ا

علي در همه ي جنگ ها بجز جنگ تبوك همواره پيش قراول لشگر اسلام بود. آنگاه كه در 26 سالگي به عنوان قهرمان سپاه در مقابل يل ارتش بني اميه، وليد، قرار مي گيرد، وليد به آرامي در گوش او مي گويد كه تو جواني و از اقوام من، و من دلم نمي آيد تورا بكشم. او بدون لرزش صدا پاسخ مي دهد: اما من هيچ باكي از جداكردن سر تو از بدن ندارم. و همين گونه مي كند. از شهامت علي در جنگ و ضرب كشنده ي ذوالفقار زياد شنيده ايم. من مايلم ازين جنبه به سرعت بگذرم تا به جنبه هاي ناگفته تر برسم. ا

در بيست و چهارسالگي و هنگام فرار محمد از مكه به مدينه كه مبناي تاريخ ماست، علي در بستر او مي خوابد و آن داستان كه مي دانيد رخ مي دهد. اما علي وظيفه ي ديگري هم دارد كه حاكي از حد ايمان و نزديكي محمد به اوست: هرآنچه كه ديگران به عنوان امانت نزد محمد امين نهاده اند را به صاحبان آن باز گرداند.ا

پسرعمو و دوست صميمي محمد، پس از پيوستن به او در مدينه در فرماني كه از جانب خدا بر محمد نازل گرديد به سمت دامادي او نيز درآمد. فرزندان اين پيوند مقدس را محمد بارها و بارها اهل بيت خود خواند و آنچنان هستند كه مي دانيد. ا

به سبب وظايفي نظير عقد قراردادهاي صلح، پيام آوري براي ساير كشورها، شركت در جنگ ها و فتح مكه بدون خون ريزي، و دستياري محمد در تصميماتي كه مي گرفت، علي در سمت وزير امور خارجه ي دولت او، وزير دفاع دولت او، وزير ارتباطات دولت او، مشاور او و وزير كشور دولت او فعاليت مي كرد. در آخرين سفر حج عمر خود، محمد علي را در سن ٣٤ سالگي به عنوان ولي و مولاي امت خويش برگزيد.ا

پس از وفات محمد شخصيت علي كه همواره تحت الشعاع شخصيت محمد بود بيشتر مورد توجه قرار گرفت. پس از داستان عدم پذيرش شروط هيات تعيين رهبر و تبديل شدن علي به فردي عادي از جامعه، زيستن علي درخشش بيشتري مي گيرد. بيست و پنج سال سكوت و مصلحت انديشي. جلوگيري از هواداران تندرو از انجام هرگونه حركتي و تندروي اي و بنيانگذاري اتحاد شيعه و سني. شغل او كارگري براي اربابان و ايجاد چاه و نهر. همسرش نيز گندم آرد مي كرد و درآمد كسب مي كرد. اما عجيب اينكه در اين خانواده ي سخت كوش هرگز رنگ رفاه ديده نشد. بيشتر از همه كار مي كردند و كمتر از همه بهره مي بردند. اما همين كارگر سخت كوش با دستهاي پينه بسته و پوست زبر، شاعري با احساس و نويسنده اي متبحر است. صبح ها عرق ريختن در صحراي خشك عربستان و شب ها شاعري و نويسندگي!ا

پس از بيست و پنج سال و به خواست مردم علي حاكم جامعه ي مسلمين مي گردد. اما در اين حكومت چيزي عجيب ديده مي شود. غالبا آن كساني كه در مخالفت با نظامي تبديل به چهره هايي انقلابي و مخالف مي شوند وقتي خود به حكومت مي رسند به ناگزير محافظه كار مي شوند. چراكه حكومت كردن لازمه اش محافظه كاري و مصلحت انديشي و ملاحظه كاري و تقدير و تشكر كردن از مردم تحت امر حاكم است. اما علي اينگونه نيست. آن هنگام كه حقش در حكومت را خورده اند مخالفي محافظه كار است و وقتي به حكومت مي رسد حاكمي انقلابي! نطق هاي آتشين و گله هاي رك و پوسكنده اش به امت اش در اين دوره ديده مي شود. بدترين و تهوع آورترين مثال ها را در تشبيه حكومت مي آورد و باكي از آن ندارد كه چيزي از دست بدهد. درست آن هنگام كه مي تواند با ادامه ي روند خلفاي پيشين حكومتي طولاني و خوش آب و هوا داشته باشد، همه چيزش را فداي برابري و قانون مي كند. «عدالت» همه ي آن چيزي ست كه او برايش زندگي مي كند، حكم مي راند و ... مي ميرد!ا

كمتر از پنج سال حكومت او و عدل بي رحم و زبان آتشين اش مدينه ي فاضله ي هر جستجوگري ست كه در پي ايده آل حكومت داري مي گردد. اگرچه اين دوره ي كوتاه با جنگ ها و خيانت هاي فراوان دوستان و دشمنان كه اينبار اغلب از مؤمنان دوآتشه بودند، مي گذرد، گفتني هايش آنقدر زياد است كه قلم راياري نوشتن و چشم را ياري خواندن نيست. نظام حكومتي علي كه از اعمال، گفته ها و كرده ها و پيغام هايش به حكمرانان زيردستش درك مي شود آنچنان جامع و كارآمد است كه هيچ شهروندي، فارغ از آنچه بدان ايمان دارد و جنسيت و محل زندگي اش، حس نابرابري نمي كند و همين است كه آنها كه مي پنداشتند با ديگران متفاوتند را به ستوه مي آورد و با علي دشمنشان مي كند. داستان هاي عجيبي از اين دوره نقل است. امام مؤمنان زره خود را كه يك مسيحي هم ادعاي صاحب بودن كرده بوده است در محكمه ي قاضي از دست مي دهد چراكه شاهدي براي صاحب آن بودن نداشته است! در دست برادرش ذغال داغ مي گذارد كه طمع زياده خواهي را فراموش كند و پيرزن يهودي كه براو ظلمي رفته به ديدارش مي آيد و ...ا

علي آن هنگام كه ايمان مي آورد بهترين مؤمن، و آن هنگام كه شمشير مي زند بهترين جنگجو، و آن هنگام كه مي نويسد بهترين نويسنده، و آنهنگام كه كار مي كند بهترين كارگر، و آن هنگام كه حكم مي راند بهترين حكمران، و آن هنگام كه قضاوت مي كند بهترين قاضي، و آن هنگام كه همسري مي كند بهترين همسر، و آن هنگام كه مي بخشد بهترين بخشايشگر، و آن هنگام كه سخن مي گويد بهترين سخنران است. !ا

بخش اعظمي از زندگي علي در پرهيز و جلوگيري از خشونت و خونريزي و تندروي گذشت. در حالي كه در جامعه ي آن زمان خشونت و خونريزي يك ارزش و يك اصل بود. نوشته هاي علي در يك ويلاي خوش منظره در يك منطقه ي خوش آب و هواي دنيا نبوده اند. در جهنم داغ صحراهاي خشك عربستان و آنجا كه هيچ چيز جز خار و آفتاب داغ و خشكسالي وجود ندارد، و در ميان مردمي كه زور و زر خداوندگارانشان است نگاشته شده اند. سخن از بخشش و تواضع و نتيجه اعمال و عدالت و صرفه جويي و وفاي به عهد و دوري از خشم و غرور و مدارا با ضعيفان و ... در آن هنگامه ي تاريخ حاكي از ذهن متفاوت علي ست كه منجمد در عصر و منافع خود نبوده است. او متفاوت زاد، متفاوت زيست و متفاوت مرد...ا

4 comments:

  1. I thought that this belog is in the way of learning English.

    ReplyDelete
  2. I guess one of the main purposes of this blog could be to ANSWER questions which teachers normally CAN'T answer in the class rooms.

    ReplyDelete
  3. i think it was very good and i was influenced by this text.

    ReplyDelete
  4. nice, i wish you brought some terrific sentences from nahjolbalaqe to make your blog more effective,

    ReplyDelete